همه چیز با یه جمله شروع شد: “بیاید به جای دادن هدایای نوروزی مدرسه بسازیم” با گفتن این جمله انگار یه برقی تو چشمای همهمون دیده میشد. فکر بزرگی بود و برای ما خیلی جذاب. توی اون جلسه جملهای گفته شد که ما بهش باور داشتیم و داریم: “راه تغییر از آموزش میگذره” ما به این جمله باور داشتیم و تصمیم گرفتیم در راه باورهامون قدم برداریم. زمستون پارسال بود که آستینهامون رو بالا زدیم و شروع کردیم به پیگیری این پروژه. چطور کار کنیم؟ با کجا کار کنیم؟ مدرسه رو کجا بسازیم؟
بعد از پیگیریها و بررسیهای فراوون بلخره پروژه رو با بنیاد رشد شروع کردیم. هدف پروژه رو هم جایی گذاشتیم که مثل بقیه جاهای ایران عاشق مردمش هستیم اما متاسفانه دستشون از خیلی از امکانات طبیعی و اولیه کوتاهه: “روستای هلک پلنگ واقع در شهرستان سيب و سوران، با فاصله بيش از ٣٠٠ كيلومتري از زاهدان” میدونستیم که کار بزرگ و سختی رو شروع کردیم و امیدوار بودیم با برنامه ریزی دقیق، تلاش و پیگیریهای مناسب و در عین حال نظارت و رعایت اصول و استانداردها این پروژه رو اول مهر ماه در روز بازگشایی مدارس و همزمان با تولد ۲۲ سالگی رمیس افتتاح کنیم تا بچههای اون منطقه امسال با خیال راحت توی مدرسه درس بخونن. همهی اینها اتفاق افتاد. اول مهر امسال مدرسه آماده بود ما هم با شوق زیادی راهی این منطقه شدیم تا مدرسه رو افتتاح کنیم و هدایا و لوازم التحریرهایی که براشون تهیه کرده بودیم رو به دستشون برسونیم. راهی شدیم تا از نزدیک با بچههای این روستا جشن بگیریم و بخندیم تا با دیدن دردها و رنجهاشون اشک بریزیم و باهاشون عهد ببندیم که توی این مسیر تنهاشون نمیذاریم.
با این کار، با این فکر و با این باور در راستای مسئولیت اجتماعی شرکت پا در مسیر جدیدی گذاشتیم که براش شور و شوق زیادی داشتیم و داریم. شوقی از جنس پا گذاشتن در مسیر باورها و تحقق بخشیدن به آرزوهای مردم این سرزمین.